21



وقتی برادرم انگشتاشو بریده بود کل شب گریه مبکردمو نمی تونستم خودم تسلی بدم..همش تصور میکردم چقدر دردش گرفته اون لحظه!!

وقتی برادرم اون روز گفت دندوناش درد میکنه... چند روزه تو فکرشم و از ذهنم خارج نمیشه... دردش انگار درد خودمه!!

وقتی برادرم غمگینه و یه گوشه کز میکنه دلم میخواد زار زار گریه کنم براش....

 یا حضرت زینب چه جوری شاهد بریده شدن سر عزیزترین هات بودی........








نظرات 4 + ارسال نظر
محمود جمعه 15 آبان 1394 ساعت 18:49

سلام دوست و همکار عزیز
اگه امکانش هست وبسایتهامون رو به هم لینک کنیم.چون موضوع مشابهی دارند در افزایش بازدید هر دو وبسایت نقش زیادی خواهد داشت.
خوشحال میشم اگه این کار رو انجام بدید.

لطفا فروشگاه من رو با مشخصات زیر لینک کنید:
عنوان:دانلود پایان نامه.گزارش کار آموزی.پروژه.تحقیق.مقالات علمی
لینک:http://mh.filekaran.ir
بعد از اینکه لینک کردید از صفحه ی ارتباط با ما در وبسایتم به من اطلاع بدید

شیشه سه‌شنبه 12 آبان 1394 ساعت 13:38 http://www.sangoshishee.blogsky.com

فکر کنم دیگه نیی نی خاله بدنیا اومده باشه .
راستی آبجی راضیه جون من با وبلاگ جدیدم اومدم . مثلا الان ناشناسم . از طرف من گل پسری رو با عشق نگاه کن و شکر خدا کن

اره عزیزم به دنیا اومده
چشم خواهری...قربونت

دلارام مهربون چهارشنبه 6 آبان 1394 ساعت 22:26

اخییییییی

زهرای سعید یکشنبه 3 آبان 1394 ساعت 14:24 http://love-h-somuch.blogfa.com

دقییییییییقا
منم یادمه یه شب که داداشم دندون درد گرفته بود تا صبح باهاش بیدار بودم و دلم داشت کنده میشد از جاش
یا زینب کبری

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.