یه بحران عجیب غریب و پشت سرگذاشتم...یکم نرمال تر شدم و روحیه ام بهتر شد....خداروشکرتابستونم بجز اون بحران خیلی خوب بود...خوش گذشت خداروشکر... تو خونه بودن کنار عزیزام بهترین چیزیه که میتونم داشته باشم... برای سالگردروزی که اولین بار همسر جان و دیدم وسالگرد روزی که حس کردم چقدر دوسش دارم براش کادو ادکلن گرفتم بسیار خوشحال شد... مهرماه هم سالگرد عقدمونه...نمیدونم چی بخرم براش...امروز اول مهر بود از خدا میخوام روزهای پیش رو روزهای خوبی باشه به منو پسرمم کمک کنه بتونیم در روز چند ساعتی از هم دور باشیم...این ترم خیلی سختمه کنارش نبودن...میدونم اونم هیلی سختشه..اصلا نمیدونم چی میشه اصلا میشه برم کلاس یا نه....خدا کمک کنه.... دعا میکنم خدا خونه همه رو با یه دست6 گل گرم کنه همونجور که خونه مارو گرم کرد....خدا جونمممممم شکرت




نظرات 2 + ارسال نظر
زهرای سعید یکشنبه 4 مهر 1395 ساعت 13:48 http://Love-h-somuch.blogfa.com

موفق باشی :-*

ممنونم

خانم آقای الف (آیلین) پنج‌شنبه 1 مهر 1395 ساعت 21:02 http://aa72aa.blogfa.com/

ایشالا که گل پسرت همراهی می کنه و مامان دکترشو اذیت نمی کنه
چه خوب که این تاریخا یادته من آلزایمر دارم عقد و عروسی به زور یادمه

ان شالله
اره یادمه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.